-
* ننگ
جمعه 23 دی 1401 16:32
با زاویۀ تند الاغ ها... ننگ ما از مردم عادی نیست یک عالم برجستۀ مذهبی را سفارش میدهم ۱۴۰۰٫۱۰٫۲۰
-
* دود
جمعه 23 دی 1401 16:23
من های مقدّس به هیچ کار نمی آیند جفت شدن با درام الهی... فقدان آدمیت است در لرزه های اشک ۲۵۷۹٫۹٫۱۷
-
* حرا
شنبه 17 دی 1401 19:30
از عزلتگاه خدایی منقوش بی وففه تکبیر می زنم و حقیقت کشف می کند، هیچ حرمتی نبوده است ۲۵۸۱٫۱۰٫۱۷
-
* درد آب
شنبه 17 دی 1401 03:33
در حریق باران کنار کوه غلط نرم و خاموش لبۀ هستی نشسته ام قصّۀ... سیاه پری سپید پری را سروده ام و دریا را کبرِ درد دردِ آب فریاد تر از خواب فوارهٔ رویای تو بود و نبود نه آنکه بیکس، که کس نبود امّا تو رفتی و من یکّه می مانم عمیق تر و صمیمانه تر از همیشه با این تنهاییِ سنگین و زیبا همین قدر که... سکوت خراب شود ! ۲۵۷۶٫۱٫۱۳
-
* هرزه گرد
یکشنبه 11 دی 1401 16:42
اگر چنته ام را روی دایره بریزم واقعی تر از تهوّع، آزادیست! از بدگمانی و نادانی وترس به تو اعتماد می کنم امّا گوشۀ زمستان تغییری نمی کند که گفتن... تنها نیمی از حقیقت است و سرانجام جز دروغ چیزی نگفته ایم ۲۵۷۶٫۱۰٫۱۹
-
* جابلقا
یکشنبه 11 دی 1401 16:23
از بیداری رویاء آمیزِ چشمانی خشک... میانِ شریان های کوچک و ظریف ُ در بدنم، جنگی وجود دارد از هستی... هیچ در آسمان نیست جماعتی بی سروپا در ظلماتی بیرنگ می درخشند چون شریران... سعادتی سیاه به تقوایم بسته ام و اقیانوس های جانم هراش هراش می شورند ۲۵۷۷/۱/۲۷
-
* عور
یکشنبه 11 دی 1401 15:58
دمادم صبح است هجوم شب، پریده رنگ پرده های چشمانم خمارِ زهر هر یک در حصارِ خویش بازمانده از تیرِ شب و سقف خانه ام... به صدای بارش باران برهنه است . ۲۵۷۶/۶/۱۶
-
* شهر من
شنبه 10 دی 1401 04:20
مدام در بیشه می خزم مار بیصدا شاید، آهی از دیوار سرخ، سرخ، سردم می کند آتش جنگل درد است، شهر من انگار
-
* خطای بزرگ
چهارشنبه 7 دی 1401 00:41
ما مسئولیت را از شانه های خدا برمیداریم، و از همینجا ییگناهی سزاوار است. _تصویر خدا در جنگ با هستی است! و این بنیادی ترین اعتراض ماست. چه بسا بتوانیم جهانی را آزاد کنیم. #مهسا_امینی
-
* رگ خواب
چهارشنبه 23 آذر 1401 21:26
چه دست و پا چلفتیِ چُلمنی دیوانه تر از خشم سنگها مثل خوفِ تفنگ... صُلحی کودنم! ۹۷٫۷٫۱۷
-
* تکّه تکّه ترس
چهارشنبه 23 آذر 1401 21:18
یک شهر و یک شَمَل زهرِ چشم و برقِ دشنه نازِ اندام... غاژ رفته بالا تَرَک مثل تُفی پساپسِ نفرت قاق کشیده نَم غبارِ تلخِ سرما روی نامرئیِ من عمر تو در شیشه، دستِ دیو تا شوق تَرک بردارد چشم ها، خانۀ ظَنّ حولِ دهان، تکّه تکّه ترس گذارِ لحطه های نحس پَرپَر از بادِ دلزدگی قبًه های فولاد، بوسه خَست دعا، بی گلاب بود، ای...
-
* ژورک
چهارشنبه 23 آذر 1401 20:39
تقصیر کسی نبود در نیشخند ماه... تندیس خورشید برق میزد و جنون و من لای پیراهنم قلبم را شیر میدهم برای مزّهٔ خونم دلم تنگ میشود و دهانم که در آغازِ تاریخ نشسته بود رحمِ گندم را بلند بلند می شمرد پشت سرم سایه های غنی، میانِ گرمای زمین تازه بود اشتهایت را برانگیز من مَشکی از شیرم مرا بساز بوی پوچی گرفته ام ماه دو شقّه می...
-
* پارک شهر
چهارشنبه 23 آذر 1401 20:23
با قلب کج و کوله ام... شروع می کنم به ونگ زدن تا وقتی که تهران آواز بخواند هر چیز چرند از دسترنج سراب دانه های رنج لوزی های گرسنه و معشوقم تنها بماند در مرگ مکرر تو دمادم مرا بخوانی ا ز ساقه های جوراب مثل صراحی باریک و بلند من در بستر نرم خیال چون زخمی بی روزن آه... چه تب نازی همچون داغی ریگزار در قلب شمع و تو دانه...
-
* شبدیز
چهارشنبه 20 مهر 1401 21:34
پاشه های زرق و برقِ پولکِ پاییز می سراید خواب، می وزد شبدیز ۰۰٫۵٫۸
-
* آتش بدون دود
چهارشنبه 20 مهر 1401 21:30
در کوران لب هایت هر چه خواهی آرزو کن و بوسه ای... برای من ۹۸٫۸٫۱۲
-
* بلوط های لعنتی
چهارشنبه 20 مهر 1401 21:07
شبیه اسطوره یا مسخ بدون کاغذ پیچ به دریا رسیدم یکدانه اسب خفاشی شبیه صلیب لیسک های محزون با قهقهه های ناگهانی به خوابم آمدند شاید... روزی بی آستین بیشتر از همه مجذوب ناشی از گنگی سکوت بر کرانه های شیرین محتاج هوا و نور باز گشتم ۱۴۰۰٫۱٫۳۰
-
* جفت شش
چهارشنبه 20 مهر 1401 20:47
خدا مرده است! یک گلوله را با ستاره های سگی می پویم چشمان عقاب، پاسِ ارزش ندارند او فقط ... شراب مان را سر کشید ۹۶٫۳٫۱۸
-
* هوشنگ ابتذال
دوشنبه 7 شهریور 1401 02:23
بهشتی از رذیلت شیهه می زد نگاهم می شود عکس تمام قد
-
* رستگاری
پنجشنبه 27 مرداد 1401 21:54
-
[ بدون عنوان ]
سهشنبه 25 مرداد 1401 01:37
-
* واریته
چهارشنبه 12 مرداد 1401 01:33
مثل موی دختران اَندُلُس نمی خواهم فراموشت کنم فقط بهانه می خواهم... نه سپید نه سیاه، کلمه ای پاک از خوبی... ات مانند یک بدی، لذّت نمی برم روی رنگ آمیزی لبانت فانتزی بوسه هایت را نمی فهمم نه اینکه عاشقانه می نویسم... میوۀ بهشتی هم اگر باشی، خواهشی خودسری ۲۵۷۷.۴.۱۸
-
خطرناکتر از درون
سهشنبه 11 مرداد 1401 22:43
تلق تلق گُرپ گرپ مثل ولعی به گنج در من می تازند اما هنوز نقب از آن من است سه شنبه یکم آبان۲۵۷۸ تصویر آشیانه تنهایی اثر سوریٔالیستی شاناو رابرت پارکهریسون
-
* باده پرست
پنجشنبه 6 مرداد 1401 22:15
روئین تن نبودم باران... در کوچه می بارید بهشت یا جهنم خانهٔ ما نبود و رستگاری... لبان دختریست که من سخت بوسیدمش ۲۵۷۶/۱۰/۲۶
-
* خفیف باد
پنجشنبه 6 مرداد 1401 22:01
دنیا یکسان است نیمکتی بی صاحب پوشیده در برگ و علف و چه خوب است آدمی از راه نرسد همینو و بس ۲۵۸۰٫۷٫۲۱
-
* ماه و پری
پنجشنبه 6 مرداد 1401 08:48
یکی بود… دو تا نبود هوای تو بود و منو ماه قصّهٔ سباه پری… تو بغضِ باریک چشام تلخی خنده می زد رنگ یه ماهی تو نگام خدامون، کاخ خیال دلامون خلال خلال همگی ظهر دعا غممون جدا جدا یه شبی با دل سنگ گریه کرد کوه بلند چشاش… سبز و سپید و زرد تو ردّ هر نگاش منو بهونه کرد تا تو بیایی و بمانی من بسوزم تا بمیرم لب دریای کبود یکی...
-
* کلاغ پر
چهارشنبه 5 مرداد 1401 18:54
کر و کور و لال کمی پاکتر اندکی مُرده تر تو طوطی بودی و من دروغ ۲۵۸۰٫۳٫۱۸
-
* به پاس احترام
جمعه 31 تیر 1401 06:38
چون سامسون همراه فلسطینان خواهم مرد تنفرتان را می پذیرم ! سپس، وسواس گونه در رویاء... آن را تقدیم تان می کنم ۲۵۸۱٫۴٫۳۱
-
* مجنون
چهارشنبه 29 تیر 1401 07:24
به گمنامی آنچه نیستی... می توانستم دشت را دریا کنم مثل هر گردشی در گردونۀ احساس جبران نمی شوی حتا با گریه های بلند... بند بند از تن لیلی ۲۵۸۱٫۴٫۲۹
-
* ساعت صفر
پنجشنبه 23 تیر 1401 21:05
روسپی بودم بی هیچ دلیل مادرم کاغذ بود پدرم دم دم ظهر بد و بیراه می گفت از دل صبح آهو نه پروانه ها شاید... سوء نفاهم را بخوانند با باکره ای کثیف و پیچکی وحشی در نمور باد زیبا را بچیند از قلب احمقم ۲۵۸۱٫۴٫۱۳
-
* زاغ چوبی
پنجشنبه 23 تیر 1401 20:58
مثل یک فردوسی بی ادب قبل از آنکه از نو بکارم اندازند می خواستم بگویم: پروانه ها می آبند با شمشیر گفتن ندارد یادم نیست خبرهای شب با حروف کُند بی خبر از پاهایی که زیرشان علف سبز شود برای لجنی که ذات لایزال در آن دمید دل آدم از سنگ که نیست حاشا تا کی...؟ داخل شدن در سکوت این سوی و آن سو رفتنِ دروغ گودیِ دراز نُچ...