چکامه های سوررئال

شعر سوررئال و سپید

چکامه های سوررئال

شعر سوررئال و سپید

* عشق


عشق...
میان پرتگاه
هول آویختگی صعود می گیرد
مثل یوشع...
در گربادی بر آسمان!


۹۷٫۶٫۴


* هیروگلیف


من داروین خوانده ام
جدا مانده از بودایی تازه
دلبستۀ رمزِ دشوارِ خطّی دور؟!


۹۸٫۵٫۲۳







من تبهکارم...

شقّّه شقّه می شوم 

از هیبت تنم!


۹۸/۵/۲۱

* هفت جوش



جز خطا و پوچی چیزی نیافریدم
عجب آنکه...
برای "بودن" سخت دل انگیزند 
این...
میراثی بود با اقبالی بلند
همهٔ آنچه شاینده نبود، برای سعادتمندی ست!
و حقیقت... 
کنارمان بود میانِ نیازها!
و دانایی...
بخشی از اشتهای قدرت!
زیر بنای ماست این اخلاق حنیف
این...

هفت جوش ملغمهٔ غریزه و گناه !


۱۳۹۵/۹/۱۵

* انجماد



می شود...
چشم تو را
در ابرِ زرّینِ فراغت دید
خسته از خویش 
لذّت ات اوج می گیرد
می شود...
سیری ناپذیر بیمار ماندن 
بی سر انجام
جزز و مدّ خواب و بیداری
گاهِ رفـتن دید




۱۳۹۵٫۵٫۲۵

* کولی



  دخترها کولی
جگن ها آتش
شعله زد کمین 
دزد شبرویی برقص 

  ماهیان به خاک... 
جلوه های لرز 
سایه نوشِ بوته ای به اشک
زخمه های اختری به شب 

 عقابِ آشیانِ ابر...
نشسته بر نسیم 
زنجره ها عقیم
بیکرانه مأمن دیو و دد 
  ماجرای باد...
از شکاف کلبه ها 
تیر آتشین!
رویای کاغذی 
رنگی به شکل دار

  دختر ها آتش 
جگن ها کولی




۹۶/۴/۱





* دوست داشتن



دوست داشتن 
و هر کلمه تبصره ای تلخ
یادم آمد هان...
تن به باران
نفَس پاک صداقت بود 
کور رنگی 
آفتابی 
یخ !




۹۸٫۵٫۵


* من هالو نیستم



من هالو نیستم 
مگر سپیده باشد
تئآتر غروب !




۹۸٫۵٫۸