چکامه های سوررئال

شعر سوررئال و سپید

چکامه های سوررئال

شعر سوررئال و سپید

* تلخ و شیرین


با سپیدی کوه

سبزی جنگل 
آبی آسمان
در رقابتم
باید به چند قرن خوشبختی بَدَل شوم 
تمامِ مساحتِ یک لبخند
تلخ و شیرین
در شبی محال 
شبیه دشت های پاکِ قلب ات شدم
مثلِ رویشِ پرچمکِ گُلی پریده رنگ



۹۶٫۵٫۲۶

* چُرمک


عاشقان نیز گریستند
شیطان حقیقت را می گوید
تقصیر زشتی نیست
آشوبگرِ صلحِ من، دورِ برگِ مرده می پیچد


۱۴۰۰٫۵٫۲۶

* غاژ

از نیمۀ کمرنگ پوچ به وقت یک ماهی...
غریبه می مانم
حالا تو بگو: تلخ تر
لا بلای لبخند من
حوّای بی آدم خواهی شد
و باد تا رهگذر
در پیله های بعید
پرندۀ مرا می پرد


 ۱۴۰۰٫۵٫۲۰

* نبید

کوتاه تر از سرو در ضیافتِ بوسه ات
تا تو را بفهمم...
چشم می ترسد 
گوش می خندد
تو می ئی، خُنبِ نبید ی

نزدیکتر از غرور مرا ببوس


۱۴۰۰٫۵٫۲۴

* به رنگ باد


سو به سو فرو خورده می شوم مو به مو سنگ خاره ام سپس بر سر خود گریستن درمانده با ساق هایی ناتوان بزودی... رقصیدن خواهد شد! باشد باشد از تأثیر خدای عشق، گُل از گُل ات نمی شکُفد و آن حالت نامرئی بازوانت که مرا مخفیانه غرق می کنند



* زُهل


هاج  و واج
در گریبان، دچارِ خود
به احترام من هرّ و کرّکنید
نا زیباتر از دشمنی
بر کفنم کپکی خواهد شد
سوره های جابجای شاهِ جاوید جام




  ۰۰٫۵٫۱۲


نیستی،
خیال می کردم...
در وقتی احمقانه همین دور و بری
اصلا نمی دانستم
توی قصّه های بدَوی منتظر شاید هایی
اگر نباشی...
یک نفسِ مذبذب


۰۰٫۵٫۱۰