چکامه های سوررئال

شعر سوررئال و سپید

چکامه های سوررئال

شعر سوررئال و سپید

* راهزن



همۀ ذکاوتِ من نزدِ حماقتِ من است
گـُـنجای شیفتگی
نشسته بر خرسنگی
سر در چمبر
راهزنم می خوانند




۹۷٫۱۲٫۱۹

* قرمز



شرمِ شنبه ها   
هارتر از عشق بی ریاست
و زمان...
موش موش
نه فرو می ریزد
نه می رُمبد
لته لته 
قرمز قرمز 
روی رویا کبود می شود 
مثل آزِ...  آزادی!


۹۸٫۱٫۳۱


* گودو




قطره صبری اگر بارید
به ســـکوت هدیه میدهم
و با صدایی...
که از من نیست 
با تو حرف می زنم!
یک ریز چیزی نمی گویم:
فقط...
با پرهای تو 
صورتِ خورشید را بــــاد می زنم
و نقشی بی زوال...
برای روزگارِ حــــقارت می کشم


* مرز آفتاب





دلم می خواهد با تو نمیرم

تو بمیری و من بتو بیاندیشم

وزشِ...

مستمرِ معنی ها

جوششِ...

دمادمِ حرف ها

بعدها...

وقتی پیچک ها

اُریبِ لبان تو را مخفی می کنند

میان چشمانِ بازِ شبنم

مرزِ گریزشان را به خاطر بیاورم

و با دهان تو در مرزِ آفتاب

بکارتِ بوسه هایت را تکرار کنم

امّا هنوز سخت است

دلم می خواهد....

برانمت

به بوی تازه ای!


۹۶٫۸٫۱