چکامه های سوررئال

شعر سوررئال و سپید

چکامه های سوررئال

شعر سوررئال و سپید

* دیوانه گوش



ناگهان پرندگان می آیند
پروانه ایگاهی 
پر از تنوّع،

کفش هایش سفید...
تیغ و آتش ندید.
 


۲۵۸۰٫۳٫۵

‍       . در قصه‌های چینی از فرشته‌ای صحبت می‌شود که هیکلی زشت و سنگین ولی روحی ظریف دارد و برای تفریح سر به سر آدمیان می‌گذارد. این فرشته شب‌ها به خانه‌ی مردم می‌رود و جمجمه‌ی خفتگان را باز می‌کند و مغزها را از آن بیرون می‌کشد و سپس مغز دیگری را به جای آن می‌نهد. بامداد هنگامی که فرشته به آرامگاه خود باز می‌گردد. مردی دانشمند با اندیشه‌های زنی روسپی بیدار می‌شود و دوشیزه‌ای زیبا خیالات پیرمردی افیونی را در کله خود حس می‌کند.

* بورژوازی


هیچ چیز...
یک تکّه خاک
یا پاره سنگی
آغاز و پایان نمی شود
با کلید های ناشناخته...
اگر جرأت کنم چنین میگویم: زنده ام به گور!
برای سرگرمی خودم را می فروشم تو را می خرم
خسته شدم...
تو را می فروشم،خودم را می خرم
گــُـلی را تصّور کن با پول زیاد!





۲۵۷۸٫۴٫۲۸

* لیلیت



شاید همین بودم 
آدمکش به حوّای خودم



۲۵۸۲.۳.۱۷
نگاره اثر:
 Lilith - Maurizio L Altrella   

* شاه صراط


رو تخت مرده شورخونه در رگهایم شراب ریخنه اند
این پا و اون پا کردم
تو قبر نرفت
چنگوله شد
ورداشتم و گذاشتم
اینجا کجاس، ارباب کجاس
دوست به نزدیک دوست
یار به نزدیک یار

۲۵۸۲٫۳٫۱۵

* سی سکّه



دستی از آن سوی دل
راهی پوشیده از درون
زیر دهلیز ِ تشنجِ وجدان
خم شده برسرچیزی که می توان خویشتن اش نامید
می گفت: راه بـرو...*
سمت تو آمدم
مثل دیواری ابدی
مثل آبیِ دلگیرِخاک
یا فرصتِ خالیِ یک وقاحت
تهی از معنی




 ۲۵۸۲.۱۲.۲۰

* گُلاره (نور چشمی)



گویی از دل هوشیاری آمده اند
نفس های بلند خش دار
بلوط های کم رنگ
تیغۀ چاقو
از یک لحظه آزادی برای گلبول های سفید
با اندک بویی از خاکستری مرطوب
و جنون مثل کوک ساعتی نیرو گرفته...
می چرخد و می چرخد و چرخد





۲۵۷۶٫۱۲٫۱۰

* فرزانگی



ماری روئیده بر شانه ام...
ضحّاک خردمندی!
در صبح محشر...
با سایه های گرگ و میش احتجاج کنید 


▫۹۶/۳/۱۴

* هوما



عکس هایم را...
 یکی یکی به هم چسبانده ام
و تمام منیّت لجبازانۀ من



۲۵۸۱٫۳٫۳

من حتی به شما می گویم گاهی بهتر است آدمی مورد تمسخر قرار بگیرد . زیرا بدین طریق فرصتی برای گذشت متقابل و شرمساری به دست می آید .
همه ما نمی توانیم همه چیز را درک کنیم ، و کمال، هرگز در یک مرحله حاصل نمی گردد.
برای نیل به کمال ، نخست باید از نفهمی شروع کرد . کسی که زود می فهمد ، بدون شک بد می فهمد. به شما که تاکنون خیلی چیزها را بدون فهمیدن ، فهمیده اید، این حقیقت را تذکر میدهم.
#ابله #فئودر_ایوانویچ_داستایوسکی .