چکامه های سوررئال

شعر سوررئال و سپید

چکامه های سوررئال

شعر سوررئال و سپید

* یتیم خانه



چرا...؟
بجای بود
کسی نبود!
از لباسم...
 رنگ و رو رفته بود
و هیچ نمی‌دانست ساحل چیست
با تهدید ابرها...
بی یک قطره اشک زیر و رو شدم
رسوخ صدایم  لرزید!
شب  که می گریخت...
از نیزهٔ قراولان
تعویضم نمود!
در پای...
پرچینی از انجیر های هندی 
برای مُردنم ، "بزرگ"  شدم!
پیوسته تراژدی ...
عُصاره های شرارت
و شیطنت 
و بدگمانی ام را، کنار می زند
مأنوسِ صدای تو اَم...
در این تردیدی نیست
در این تردیدی نیست
یتیم خانه  نعره  کشید!
و من از...
نیشِ حشره ای فقر زده
صدفی می شوم برای شنیدن دریا!