چکامه های سوررئال

شعر سوررئال و سپید

چکامه های سوررئال

شعر سوررئال و سپید

* آهرنگ


باد را بگو:
بی مقصد بیا
لختی بمان، باران ببار
بر می جهم  ای ابــــرِ زخمِ رنج
دیدی شکست دیباچهٔ شب های اعتبارِ رنگ

محکومِ کوچ
آن نگاهِ گرمِ شمع
تنها شب گشوده بود!
دلسوز اشک من، از دل رمیده بود

آتش گواهِ ما
ماران خاک خوار چشمی درانده اند
مشتی به خون
خونی هلاک
فوتی در شاخ خود بدَم

با صد ستاره از سوسوی نیزه ها
این تحمیلِ تلخ در شاخ پیامبران
محکومِ برابری است
تو آشنا بمان
ای بلوغ صبحِ پریده رنگ

بر می جهم به رقص
در وهنِ هر غبار
رنجورِ آرزو
لختی بمان،
با
من
ببار



۹۶/۱/۱۷
نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد