نه اسیر تمنّای غم
نه شقاوتِ فرجامِ معرفت
حیوانِ شب های خویشتنداری مرا در فرمانروائیِ شیطان نیافت
رنجورِ زهر را هم مرهمی است از درختِ گناه؟!
یا گریز از ناممکن،
این پهنۀ زنجیرِ نادانی!
معرفتی صعب
سرّی عظیم
چون سادگیِ دیوانه ای
صد نقش به پودِ حادثه می زند
امساکِ حقیقت...
شرابی سبز
۹۶٫۲٫۴