چکامه های سوررئال

شعر سوررئال و سپید

چکامه های سوررئال

شعر سوررئال و سپید

شعر بنفش

امروز های من... مال چندین سال قبل اند... می خواهم کثیف شان کنم... تبلیغات تویشان بنویسم... امّا  چشمان این اتّفاق با صورت های جر خورده... روبرویم نشسته است...  و فاقد آدمی... به دست هایشان حنا بسته و مراقب من اند...  حتّا آینه ها را معاینه می کنند... همینقدرآزادی برای من کافیست... تا یک دست گرم به رنگ بنفش... مرا نصیب خودم کند... تا از گناهِ وجود داشتن شعری بگویم...تا عشق... جزئیاتش را دور بیندازد...

۹۸٫۷٫۲۴
#شعربنفش
نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد