-
* مردمک
چهارشنبه 23 آبان 1397 06:38
کسی هست که نیست! بی صداست امّا هیچ نیست کاش... فریب دیگری بود پشت همین سکوت همۀ هیچ ها را یکی شنیده بود ۹۶٫۸٫۲۶
-
* خدنگ و مار
چهارشنبه 23 آبان 1397 06:32
پُرچین و حریص... همتای مار بر آنچه فرو نمی اُفتد امروز و دیروز نماز کرده ام گزشِ حقیقتِ عشقی اگر توراست؟ سنگینی ات را عطا کن تا ژرفای تو را بنگرم مرغزاری زرد پاپوشی نرم درختان سیاه دهان ها پوزخند خود، شکارِ خویش، رَنگ رَنگ و تنها... یکی سوخته از تشنه کامی خیره خاموش صاف و سرد! ۹۷٫۸٫۲۰
-
* ضیافت
پنجشنبه 10 آبان 1397 20:52
هرگز گمان نمی کردم با ضرب آهنگی منقطع... در گوشۀ دیوار، رو یا روی یک بُت با نگاهی زود گذربه رنگ خورشید با چشمانی سرخ عنکبوتی دیده باشم! مثل زنگِ خانه ام... در تشنج ام! که موجز و بی شاخ و برگ جیغ کشید به رنگِ بلبل نمدی! ۹۷٫۶٫۲۱
-
* مسلک
پنجشنبه 10 آبان 1397 06:12
جایی که من عینک دارم... ملایی دانشمند می شود بُزی... سامری! ۹۶٫۴٫۲۰
-
*کویر
پنجشنبه 10 آبان 1397 05:35
دستانت را... با میکروسکوپ مطالعه می کنم جانت را با تلسکوپ! و بعد... بی آشفتگی تو را گم می کنم ۹۷٫۷٫۱۸
-
* پریچهر
پنجشنبه 10 آبان 1397 05:26
زیبا بودنت... هنر نیست قشنگی با تو بازی می کند! چشمانم را نوعی دیوانگی تصوّر کن تأویلی... ساده از تن! ۹۶.۱۲.۲۳
-
* آدمی اساطیری
پنجشنبه 10 آبان 1397 05:20
گیلگَمِش... تو همانی که مرا به حماقتِ زندگی مشکوک میکنی راه گریزی نیست آنکه از هر خنده شادتر می نمود با سایه ها نشسته است و پدرم... احضارم که می نمود احساسِ مرا غذا نداد و دیدم... مثل تابستان میانِ کویر... که اغلب پیشانی اش شبیه بهار نیست تسلیم مسحور مجنون و مقتولم ...آدمی اساطیری! ۹۶٫۱۰٫۸
-
* سار
چهارشنبه 9 آبان 1397 08:47
از ناژه خیزران شبی سوزان در شکافی تماشایی شکل غریبی مرا کشید پر از رنگ خاکستری سراب سرم بریده بود مثل چیزی که نبود باران ... شسته بود! ۹۶٫۹٫۲۶
-
* رنگ رنگ
چهارشنبه 9 آبان 1397 00:37
-
* سار
سهشنبه 8 آبان 1397 06:33
از ناژهٔ خیزران شبی سوزان در شکافی تماشایی شکل غریبی مرا کشید پُر از رنگِ خاکستری سراب سرم بُریده بود مثلِ: چیزی که نبود باران شسته بود! ۹۶٫۹٫۲۶
-
* تاوان عشق
دوشنبه 7 آبان 1397 03:16
دست گرمت را بده و آن... ٱتش قلبت را به تنهاترین مرد تمامی اشکم چون شعله ای تو را می تابد عشق را... به من بسپار هزار تویِ تو ...اَم آن نویدِ عشق به وقت کینه تاوان بخواه از عشق و.... بسیار بخواه هان.... چه می شنوم مرا میخواهی؟ مرا با تمامی ام! با آزارم با شیدایی و دیوانگی هایم دست گرمت را بده با غرورم مرا بخواه که من.....
-
* رشوه
دوشنبه 7 آبان 1397 03:03
دردها فریب کارند بیا بازی کنیم تو... قهرمان باش ! مرداد ۹۵
-
* سگ کشی
دوشنبه 7 آبان 1397 02:29
درد من... سگی است بازیگوش و وفادار میتوانم صدایش کنم بگذارم... بی شرمانه مرا بلیسد! ۱۳۹۵٫۵٫۱۹
-
*خنجر
دوشنبه 7 آبان 1397 01:45
در بی زبانی امنِ خود سنگین ترم خودم را، کم رنگ می کِشم نقّاشی با شکایت ! سفید بودن... قابل دیدن نیست! می شد بدی هایت را ببخشم... اشک هایت بسترت را بیامیزد فقط عشق ادا در می آورد سایه می ترسد ! ۹۶٫۲٫۱۳
-
* رنگ ها
دوشنبه 7 آبان 1397 01:04
مثل هر عاشق بی خویشتنی یا شاخهٔ پُرگلِ نسترنی که به معجزه مسخ شد! برابر خویش نشسته ام همانم که آرزو می کنند همان که تضرّع دستان شان پیدا نمی کند یک آینهٔ بی لک و صاف! دریغ... که هنوز ناله سر می دهند غم پیدایش می شود و آب از غمم سنگ! مرا... سایه ای است فرو کاهیده با باد که راه خطر گیرم به گمراهیِ چشمانت که من بی تاب تر...
-
* گلاره
یکشنبه 6 آبان 1397 20:19
گویی از دل هوشیاری آمده اند نفس های بلندِ خش دار بلوط های کم رنگ تیغۀ چاقو و یک لحظه آزادی برای گُلبول های سفید با اندک بویی... از خاکستری مرطوب و جنون... مثل کوک ساعتی نیرو گرفته آکسانِ صدایش را درید! ۹۶٫۱۲٫۱۰
-
* آونگ آب
یکشنبه 6 آبان 1397 11:57
گفتی: باغ را برای باغبان دلت ببین و کاروان را برای راهزن دلت غارت کن و سپس... من در کنف غار تو روئیدم! تا آونگ نیک و بد رنگ بازد و عشق... بر سر میدان روا گردد ! گفتی:بیا زانو زدم بی خبری آموختی آتش بر لبم! گفتی: برو فهم رفتن نمی دانستم و به پاهایی برای رفتن نیاندیشیدم! امّا... نه چنان که باید آمدم و نه آنچنان که باید...
-
* بوی آب
یکشنبه 6 آبان 1397 11:51
گریبان گیر هستی توام غایب که می شوی با چه پیدا شوم؟ با یک نیاز! یا نرمِ نرم مثلِ تن قاصدک! به هر حال آب از آتش بهتر است امّا نه... حماسۀ دل بهتر است راستی... چه کسی چنین معجزه می کند؟ نرم می شوم مثل دوست داشتن! ذات را چشیدن به "بو" هم راه یافتن مثل یک بلاهت!
-
* صفرا (سپید- کوتاه)
یکشنبه 6 آبان 1397 11:43
از مهربانی مادرانه بگریز شیر های مادری به صفرا بدل می شوند ! جان آزاده خدمت نمی پذیرد زنان... برای نیک بختی خدمت می کنند ۹۶/۳/۱۰
-
* اثیری
یکشنبه 6 آبان 1397 11:34
یادم نیست یادبود ها چقدر عمر میکنند و غروب کنار نیلوفر چرا دعوتم می کند؟ از آغاز دور دست بوده ام گویی، ناخدای یک کشتی ام و عبای زرد پاره ای بر دوشم یک و... بیست روز است خود را ندیده ام خارج از فهمِ ادراکم با اندامی اثیری باریک و مه آلود با چشمان درشت، فقط خانه های کاه گلی را لیس می زنم سمت دریا خندق کنده اند راستی...
-
* کندو
یکشنبه 6 آبان 1397 06:51
دینگ دانگ... عشق بی عشق، دل کهنه می شود، کندوی خالی! و خداوند... در کوچه های کج صعود می کرد گیله گیسو چشم تاق... به شکل دایره های کج، روی گلپونه های دشت سایه به سایه از درون شب آمد دیوانه به رنگی شیشه به سنگی در تغیّرم... راست به قدم می رفت زغالخانۀ چشمانش باز... دختری با گیسوانی خاص! بغدادش آباد... خوشدارِ مستی لبانش...
-
* ویرژیل
یکشنبه 6 آبان 1397 06:38
آرزوی وحشتناکی دار هفت گناه خجسته! چون توریستی در جهنم هیروگلیف چشمان تو را تماشا می کنم و من همان جایم... که تو نگاه می کنی! ۹۷٫۷٫۳۰
-
* خفگی
یکشنبه 6 آبان 1397 06:29
نترس... من نمایندهٔ سوء ظنی بر اعتمادم در خفگی... یارانم را تصویر می کنم یکی قاشق است یکی دهان دیگری چهار راهی که هلیم می سازد! مُردابکی حقیر فهرست نفرت دیوار پرخاش مثل فصلها سه تا سه تا کنار هم نشسته اند از کدامین تابوی کهن تخطّی کرده ام؟ مثل بودایی پشت درخت... شست ام را می مکم! رزاسس * خفگی ـ ۹۷٫۸٫۲
-
شعر: سپید (کوتاه)
چهارشنبه 2 آبان 1397 19:37
دوستت دارم... یک بودن تنهاست دستانم آغوش سرماست برای تو دلتنگم... گریه ام کن!
-
* نقب
سهشنبه 1 آبان 1397 03:54
آدم کوچولو ها... توی چاله چوله های تنم می رقصند قصّه را بگو: با کوه های آبی و سایه های بنفش چشمانم ابریست باران بی وقفه می سوزد! و خُرده های ریز آینه... مثل زیگزاگ قطار شب روی شقیقه های من پوچ اند!
-
* مات (سپید کوتاه)
سهشنبه 19 تیر 1397 02:10
این غمزه های دل از آنِ من نیست جهانی... کبود! در خانه دارم
-
عروسک نخی
چهارشنبه 2 خرداد 1397 00:54
چه عور... چه ادا... سراپای خواب را تزئین می کنم آونگان... از خفقانِ نامسموعِ زمان!
-
* بوی کاج
پنجشنبه 27 اردیبهشت 1397 02:15
نیمی از من بی وزن تر است! بی نیازتر شاید هم برعکس... و شرمساری پیراهنم کنار آفتاب چند سایه داشت! خط های نامفهوم... بریده بریده روی اشیاء بی شعورانه چای ام را سرد می کند و دلم... یک سیگار می خواهد و انعکاسِ یک حجمِ خالی تا در... امتدادِ لبانم محـو کنم!
-
* چسب های وصله دار
جمعه 7 اردیبهشت 1397 07:09
نگو... نگو... نمی آیی پیدا نمی شوی علف های آجری خورشید های قدیمی برفهای زیر خاک تنها در پناه یک بازار مکّاره حاضر به ماندن اند!
-
* توازن
شنبه 25 فروردین 1397 05:04
خفّت مخورید ابرهای پهناور را باد می راند زیر پایم... در پیچ و خم های سرزمین جنون از مرارتِ جان مرگ موحشی آفریده ام هر جا ماهی شنا می کند من راه می روم و در جایی برای اتراق میانِ خطِّ عمودِ اشک همه چیز را... شفاف تر از مرجانی ظلمانی می بلعم و... همۀ حقیقت گسسته می شود!