-
* رنگ داغ
سهشنبه 30 مهر 1398 02:59
کاش اصلن قانونی نبود، یک طرفم سیاه یک طرفم سفید و فقط سایه ای از روشنیِ ارغوان، احساسِ گمشدگی را در من زنده می کرد. اگر می شد من بجای دخترکانی باشم که جوراب هایشان را بالا می کشند،با شاخ و برگ سادگی برهنه می شدم تا بکارتم مثل ملاحتی مست، پنهان نماند و یا مثل آبی آبرنگ، خیره در خورشید می درخشیدم... شاید خار، همان درخت...
-
* جابلسا
یکشنبه 28 مهر 1398 00:44
فضیلتِ تعداد تا کجاست؟! و یابو... به اندازۀ همۀ یابوها زندگی کرد! ۹۶/۱۲/۲۲
-
* شبآهن
شنبه 27 مهر 1398 23:27
با انگِ تلخ و سنگین و تیز گلِ نرگس که مُرد، نارسیسِ زیبا ماتم گرفت روز گذشت و شب با تندباد جَخ رنگِ یَشم درشکست چُمبکِ گستاخِ برف از تغ و لغِ خاک رَست خفیفِ باد پشتِ سر همیشه ماه بود انگِ شب در پاره گیِ... گِردِه های سقف! ۹۷٫۶٫۱۳
-
* یتیم خانه
شنبه 27 مهر 1398 02:30
چرا بجای بود کسی نبود؟ از لباسم رنگ و رو رفته بود و هیچ نمیدانست ساحل چیست با تهدید ابرها... بی یک قطره اشک زیر و رو شدم و صدایم لرزید شب که می گریخت از نیزهٔ قراولان... تعویضم نمود و در پای پرچینی از انجیر های هندی برای مردنم بزرگ شدم پیوسته تراژدی... عُصاره های شرارت و شیطنت، بدگمانی ام را کنار می زند مأنوسِ صدای...
-
[ بدون عنوان ]
پنجشنبه 25 مهر 1398 21:36
وقتی نه باد را می بینی نه باران یعنی کسی با خداست که بیماری تنفسی دارد و سرنخ را کشیده است تا حین غافلگیری... آشوب های شیرین مزّه ات را غارت کند بادا که از آسمان... اکسیر عشق ریزند اندیشه را چه سود با این همه گدا بر آستان؟ عاشق و گرم رو با دلِ خود تپیدن واژه های سادگی است پرستو... دیگر نمی خواند قاصدک دل آشوب است!...
-
* لف و نشر
پنجشنبه 25 مهر 1398 02:27
وقتی پای مرگ سخت و کُند می شود دلم نگریست شاید اندیشید وَ کاوید وُ کوشید وَ شک کرد وُ گریخت وَ نزدیک شد وَ خود را در کوچه های قضاوت معقول نکرد آب را کنار بزن من شبان بوده ام اقرء اقرء از نبض تو تا دلم حذر بود و حضور و عشق را به زندان می... ۹۶٫۱۱٫۶
-
شعر بنفش
چهارشنبه 24 مهر 1398 20:01
امروز های من... مال چندین سال قبل اند... می خواهم کثیف شان کنم... تبلیغات تویشان بنویسم... امّا چشمان این اتّفاق با صورت های جر خورده... روبرویم نشسته است... و فاقد آدمی... به دست هایشان حنا بسته و مراقب من اند... حتّا آینه ها را معاینه می کنند... همینقدرآزادی برای من کافیست... تا یک دست گرم به رنگ بنفش... مرا نصیب...
-
* تن شب
سهشنبه 23 مهر 1398 21:18
توی تاریکی سر و ته نمی بینم موهای خوشرنگ با لباس گلدارِ بلند برای دست های کوچک آب از خاک بَدم میاید همیشه خون آلود فقط برای اسب ها می گریم برای روز های آشتی بیچاره عاقل ها... دنیای بی رنگی! ۹۶٫۲٫۱۲
-
* نقب
سهشنبه 23 مهر 1398 21:12
آدم کوچولو ها... توی چاله چوله های تنم می رقصند چشمانم ابریست... باران بی وقفه می سوزد! و خُرده های ریز آینه مثل زیگزاگِ قطار شب روی شقیقه های من پوچ اند قصّه را بگو... با کوه های آبی و سایه های بنفش! ۹۷٫۸٫۱
-
* پانتومیم پوچی
شنبه 20 مهر 1398 09:03
سرای معجزات می لنگد نیمی از من نیمی از شب پائین تر از عالمِ اثیر بالاتر از عالمِ خاک خطِّ کجی با انحنایی محو بی خبر از... دیروز و، امروز و، فردا، شرارتم را به تو می بخشد! تا مرا... همیشه و همه جا غریب، تازیانه زنی باشد... که دوزخِ ناپیدا در پسِ زیستنم تنها راهِ بهشتِ نادیدۀ تو باشد سوختن... و از پرواز وانماندن، خارقه...
-
* هجوم باد
پنجشنبه 18 مهر 1398 06:59
-
*سنگ و دل
پنجشنبه 18 مهر 1398 05:52
بیزارم از خود… خام و حیران از سوز سینه می نالم بدنبال دلی میگردم به سمت باغ و بهار مثل شاخه درختی که بویِ تو دارد از هر جویی مرا بجوی باران مرده بود… و دلم… تلنبار طوطی بود با مزّهْ انار! نگاه لقمه ای در کاسه جُم میخورد آب و رنگ... ته مانده های روی دلم صدایی باز نشد… نقش انار پشتِ کاسهٔ چینی بود بیزارم از خود… چند...
-
*بوف
یکشنبه 14 مهر 1398 07:20
پاشیده دَرهم آشفته بی نظم کوتاه و بی ارج دلم را قانع مکن بیزاری از هرچه هست با یک آسمان اَذان آن نمیدانم کجا... مجهول ماندن است! یک تِکّه خونِ داغ برای توی واژه ها با تیغ های نازک و بلند گوریده تا هُرْمِ استخوان از هر آتشی... پ ری ش ان نمی شوم! ۹۶٫۶٫۲۹
-
* دوباره زندگی
یکشنبه 14 مهر 1398 07:15
برای طبل دنیا دکتر بیاورید شکمِ شماطه دار ساعت ها را شستشو دهید مادمازل شبنم را تحت تاثیر بگذارید بچّه های مستعد را به لبخند وادار کنید معلّم نقاشی را سوار چرخ و فلک کنید شادی که بال زد بلافاصله از عضویت همسرتان انصراف دهید آنهایی که خود را عوضی گرفته اند زندگی کنند! ۹۶.۷.۱۲
-
* آلاله
دوشنبه 25 شهریور 1398 21:43
شب نه... ماه و ستاره نه... حور و قلندر و بتخانه نه... صفای آدم و غمزِ شبانه نه... هر کسی نصیب خودش را زیباتر می کند... مثل ابرهای من که هرگز عوض شان نمی کنم... از توسری خوردن فروتنی ساختن... فضای مردم فرودست است... بازیِ دروغینِ رنگها... امّا من سراپا گوشم... خطرناکترین کنجکاوی... آنکه هستید باشید...کششی مستانه... در...
-
*یاد بود
جمعه 22 شهریور 1398 22:06
خود را بدانی هیچ ندانی آنهایی که تو... اند من های من... اند یادبودهای پنهانی! ۹۸/۶/۲۰ ★
-
...
جمعه 22 شهریور 1398 13:07
میشه... یه آدمِ بد که خوب نشه مث دروغ که راست نشه مهربونیش زیاد نشه به من عشق بورزه؟ میشه... یه دختر که شبیه پسرا باشه یه پسر که شبیه دخترا باشه قلب معلق جیبــــاشه ابر نگاش مَکینــــتاشه به من عشق بورزه؟ لطافت داشته باش اینکه می شنوی... تق تقِ پای بی کسه رنگ و ریاش مرخصه! ۹۸٫۳٫۲۰
-
• دور تر از درخت
جمعه 22 شهریور 1398 03:58
ناپیداترین آینه ها... آسمان که میمیرد بخاک چکّه می کنند مثل آدمی که بجای خود "پوچی" به خانه می برد! بگذار... همیشه بگوید و من نشنوم بگذار... همیشه بخواهد و من نروم اگر پیدا و آشکار شود زیباتر از مـــــاه نیست! دستانِ پُر تکرارِ رویایت را کنار بگذار فقط... برای "احتجابِ قلبم" گریه می کنم دورتر از...
-
* شهر وحشی من
دوشنبه 18 شهریور 1398 22:29
-
* بی نام
جمعه 15 شهریور 1398 01:17
معنی بخشیدن خیانت است تکّه ای سمباده آورید با کاروانی از واژه ها برایتان نقّاشی می کنم ! ۹۸٫۶٫۹
-
* بی نام
جمعه 15 شهریور 1398 01:02
می خواهم عشقبازی کنم پیراهنم را در می آورم به زیر آب می سُرم به زیر... ترس! ۹۸٫۶٫۱۳
-
[ بدون عنوان ]
پنجشنبه 7 شهریور 1398 17:41
و تو در من ضمیر سرگردانی عُزلت محض صیحه های بریده چون صبحِ اسب! ۹۸٫۶٫۴ ❤️
-
* رسوخ
پنجشنبه 7 شهریور 1398 17:36
به نرمی گناهم پناه می برم و لبی برای پرستش! تو حاصلِ بوسه ای بی رایحه لطافت آموختن! ۹۶٫۶٫۶ ❤️
-
* بر فراز حرمان
پنجشنبه 7 شهریور 1398 17:32
ایمن بدار... دراز شبانه نشئه از زن است رویا بر دوش بر فراز حرمان کولی نطفه ها... مآخوذ در اختفای من اند! ۹۸٫۶٫۶ ❤️
-
* ارض موعود
شنبه 2 شهریور 1398 01:52
شرمگاه عالم درون من نظر گیرند سراپا مدرن نرم و مضحک باید گاوی باشم اهل نشخوار اندیشه را با گوشۀ تحت القمر چکار؟! فرزند ولگرد خدا... فرشته های سودنبرگ عنقای چینی با کوتوله ها خوابیده اند! ۹۸٫۶٫۱
-
* عشق
یکشنبه 27 مرداد 1398 23:13
عشق... میان پرتگاه هول آویختگی صعود می گیرد مثل یوشع... در گربادی بر آسمان! ۹۷٫۶٫۴
-
* هیروگلیف
چهارشنبه 23 مرداد 1398 21:01
من داروین خوانده ام جدا مانده از بودایی تازه دلبستۀ رمزِ دشوارِ خطّی دور؟! ۹۸٫۵٫۲۳
-
[ بدون عنوان ]
دوشنبه 21 مرداد 1398 13:42
من تبهکارم... شقّّه شقّه می شوم از هیبت تنم! ۹۸/۵/۲ ۱
-
* هفت جوش
پنجشنبه 17 مرداد 1398 12:54
جز خطا و پوچی چیزی نیافریدم عجب آنکه... برای "بودن" سخت دل انگیزند این... میراثی بود با اقبالی بلند همهٔ آنچه شاینده نبود، برای سعادتمندی ست! و حقیقت... کنارمان بود میانِ نیازها! و دانایی... بخشی از اشتهای قدرت! زیر بنای ماست این اخلاق حنیف این... هفت جوش ملغمهٔ غریزه و گناه ! ۱۳۹۵/۹/۱۵
-
* انجماد
پنجشنبه 17 مرداد 1398 12:38
می شود... چشم تو را در ابرِ زرّینِ فراغت دید خسته از خویش لذّت ات اوج می گیرد می شود... سیری ناپذیر بیمار ماندن بی سر انجام جزز و مدّ خواب و بیداری گاهِ رفـتن دید ۱۳۹۵٫۵٫۲۵