
ناگهان پرندگان می آیند
پروانه ایگاهی
پر از تنوّع،
کفش هایش سفید...
تیغ و آتش ندید.
۲۵۸۰٫۳٫۵
. در قصههای چینی از فرشتهای صحبت میشود که هیکلی زشت و سنگین ولی روحی ظریف دارد و برای تفریح سر به سر آدمیان میگذارد. این فرشته شبها به خانهی مردم میرود و جمجمهی خفتگان را باز میکند و مغزها را از آن بیرون میکشد و سپس مغز دیگری را به جای آن مینهد. بامداد هنگامی که فرشته به آرامگاه خود باز میگردد. مردی دانشمند با اندیشههای زنی روسپی بیدار میشود و دوشیزهای زیبا خیالات پیرمردی افیونی را در کله خود حس میکند.