چکامه های سوررئال

شعر سوررئال و سپید

چکامه های سوررئال

شعر سوررئال و سپید

* منسوخ

یک خطّ کوچک سایه دار رکیک، مرغ دریایی نیست
شاعران بیایند و بروند
اکیداً...
ممنوع است 



۹۸/۳/۲۵

* دروغ بگو...

 به شکل خاک در من، دانه های انار بودی
کاشته های فنا!
در غم ناپیدای باران چه خواهی کشت؟
بگو:
دروغ بگو...



۱۴۰۰٫۸٫۷


* غمّاز


راز و نیاز من
بالا بلندِ نقش بازِ من
دلا دیدی چه کرد؟
عیان کرد راز من...
به خیر ساقی بلّد بازِ پاکبازِ من
مستم و یاد حریفان نمی کنم...
مطرب بزن زخمه بر زهدِ درازِ من




۹۶/۷/۸

* کوزه

سوختن را هدر می داد دلم
منتظر ماند...
چوب سپید



۹۹٫۱۲٫۲۸

* گناهکار پاییز



مثل یک ژنرال چینی، زشت و بد قواره ام
باید برف ببارد
آدم بسازم!



۱۴۰۰٫۱۰٫۱۱

* نیزاز



در تو می دوزم، یک تنِ دیگر
کم کم آینده می شوی هر دم
ناگهان می رسی بر من،
می نوازمت آنقدر...



۱۴۰۰٫۸٫۱۲

* کجومج


خاطره هاست در  ویرانی و تنهایی
گاه حافظ
گاه خیام
در ساعت شوم!



۱۴۰۰٫۸٫۲

* احتجاب


نیلوفر...

تعارف می کرد
ومن...
فلسفیکِ عالم نمی دانستم

سایه بودن پرنده بود با زخم تیر
و دستانی که  چشم اند
گِل و لای آفتاب بر تنم مالید

کویر لخت بود
طعم زردِ ماه نشست
با ادراکِ لکنت های کودکی ام
شب را به خانه می برم

آواره باد بود
درد ها تیز
فوتِ قاصدک کمانه زد
بی عـــیار و شوخ هر غمی پرید



۹۷٫۱۲٫۱۹

* زخم


اندکی امروز
اندکی فردا
پیش چشمانت خواهم مرد
شادی مغشوش!


۰۰٫۵٫۹