چکامه های سوررئال

شعر سوررئال و سپید

چکامه های سوررئال

شعر سوررئال و سپید

* کولی



  دخترها کولی
جگن ها آتش
شعله زد کمین 
دزد شبرویی برقص 

  ماهیان به خاک... 
جلوه های لرز 
سایه نوشِ بوته ای به اشک
زخمه های اختری به شب 

 عقابِ آشیانِ ابر...
نشسته بر نسیم 
زنجره ها عقیم
بیکرانه مأمن دیو و دد 
  ماجرای باد...
از شکاف کلبه ها 
تیر آتشین!
رویای کاغذی 
رنگی به شکل دار

  دختر ها آتش 
جگن ها کولی




۹۶/۴/۱





* دوست داشتن



دوست داشتن 
و هر کلمه تبصره ای تلخ
یادم آمد هان...
تن به باران
نفَس پاک صداقت بود 
کور رنگی 
آفتابی 
یخ !




۹۸٫۵٫۵


* من هالو نیستم



من هالو نیستم 
مگر سپیده باشد
تئآتر غروب !




۹۸٫۵٫۸


* همیشه عشق...



همیشه...

عشق است که اوّل است 

قهر خداوند است

خواهد سوخت تن ام! 




۹۸٫۵٫۵

* کاج بلند




کاج بلند است 
هیاهوی تو برهنه 
اگر باران نبارد
با چاقوی گوش هایت
به سینه ام بخز
موذی نگاه کن
غُر غر قلب مرا 
که گــُــلی تصوّر کرد





 ۹۸٫۴٫۲۸


* تسکین



تا آنجا که میدانم ظلمی نکرده ام کسی چه میداند... شیطان را تسکین میدهم


۹۸٫۴٫۲۲


* دهلیز



دستی از آن سوی دل
راهی پوشیده از درون
زیر دهلیز ِ تشنجِ وجدان
خم شده برسرچیزی که میتوان خویشتن اش نامید
میگفت:
راه بـرو...!
مثل کسی راه می رفتم
سمت تو آمدم
مثل آبیِ دلگیرِخاک
مثل دیواری ابدی
یا فرصتِ خالیِ یک وقاحت
تهی از معنی!



۹۶.۱۲.۲۰

* عارف بی خبری




حق با دن کیشوت است
ولع من...
عارف بی خبریست
امّا...
پرنده با تمسخر گفت:
بی که بدانم...
من با خودم حرف زده ام!





۹۸٫۴٫۷