چکامه های سوررئال

شعر سوررئال و سپید

چکامه های سوررئال

شعر سوررئال و سپید

* سُرب (آزاد)


همه چیز از سکوت تو آرام است
جهان به تو می کوبد
نه تفنگ
با کلماتی دود مانند
مثل " ثورو" خودم را تبعید کرده ام
من تنهایم
به یاد چشمان تو می افتم
مرا به پناهت ببر
با صدای هوچ هوچ سکوت!


۹۷٫۱۰٫۳

* قدیس (سپید)



امتیاز ی بی همتا ست

آسمانم صاف

لبم شیرین

گوشتم نرم

آری...

من غول فضیلــــــتم !

می چکد قطره قطره به ضرب آهنگی ظریف شعرم 

در ژرفنای بیکران سرشارِ ایمانت اغواگرم 

انکار کن مرا

انکار کن 

من قدیسی شرمسارم !



۱۳۹۳/۶/۲۰

*منگِ خاک (سوررئال)



ماه که لاغر است بالا می رود
پایین که می آید پول برق می دهد
زیبایی عزرائیل آغوش مرگ است
خلّاق در آزار خود...
جای دیگری واژه به واژه تقلّا می کنم


۹۷٫۱۰٫۹

* بوف ( شعر سپید)



پاشیده  دَرهم

آشفته بی نظم

کوتاه و بی ارج

دلم را قانع مکن

بیزاری از هرچه هست

با یک آسمان اَذان

مجهولِ ماندن است!

یک تِکّه خونِ داغ

برای توی واژه ها

با تیغ های نازک و بلند 

گوریده تا هُرْمِ استخوان

از هرآتشی...

 پ ری ش ان نمی شوم !


 ۹۶٫۶٫۲۹


* مریخی (سوررئال)




 من یک زنبور فضایی ام
مثل قاصدک...
پیراهنت را سوزن می زنم
ناگهان شیشه می شوم و هاااااا
و لبان تو مغناطیس من است


۹۷٫۱٫۱۱



*هوای خاک (سوررئال)


 بالاخره درک کردم که مرده ام
کسوفی در کار نیست...
بد خطّ و عجول مرا نوشته اند!






۹۷٫۱۰٫۳



* تبار (شعر سپید)




تنها...


تنها...


خسته از هر زخم 


آویخته از بهشتِ افعیان


منم...


نمرود !




۹۵٫۵٫۱

* مائده های زمینی (شعر سپید)



گاوهای آسمانی


پستانهایتان ارزانی شما 


بفرمایید...


زوزه 


ضجّه 


خُرناسه


بفرمایید...


غریزه


نالۀ پس مانده 


چاشنی استغاثه نوش جانتان !


ایدون باد...


پسخوارگی قدیسه های آز


در منخرین هوسناکِ نشخوارتان 


درود بر کف زنانِ افسارِ جــــهل


فک هایتان پُر زور


سنجیده تر بدرید !





۹۶/۲/۱۵


* سوقی (سورئال)




با گوزن ها همخانه ام

بسمت دریدنِ پنهانِ یک اعتراف!

باران می آید

و یکباره
 
         ...سکوت

خود را کشاله می کنم!



* پرتره های نارنجی (سوررئال)



مثل تقریبِ سایه ها

همخونِ تو... اَم

تو گویای واهمه ای برای روز مـبادا !

در عادتِ چشمانم...

تو را به بند کشیده ام

۹۶٫۱٫۱