
با قلب کج و کوله ام...
شروع می کنم به ونگ زدن
تا وقتی که تهران آواز بخواند هر چیز چرند
از دسترنج سراب
دانه های رنج
لوزی های گرسنه
و معشوقم تنها بماند در مرگ مکرر
تو دمادم مرا بخوانی از ساقه های جوراب
مثل صراحی باریک و بلند
من در بستر نرم خیال
چون زخمی بی روزن
آه... چه تب نازی
همچون داغی ریگزار در قلب شمع
و تو دانه های رنج مرا بچین
۹۹٫۵٫۱۵