چکامه های سوررئال

شعر سوررئال و سپید

چکامه های سوررئال

شعر سوررئال و سپید

* ماتیک


همچون فربه هانِ احساس
استحوان هایم رنگین شده اند
و رقص در زنجیر...
جاگزینِ گوشت!




۹۹٫۴٫۷

* سفر


نمی رسم باز گردم
می نویسم فراموشم نشود
آینه ای در ظلمت من !



۹۹٫۳٫۱۴

* رواق


با دندان بُـــریدن
مطیـــع نبودن
تنـــهایی با لـــیدن
فـــراتر روئیدن
چشــم نبســتن
نـــاله نکــــردن
دلم آرام نمی گیرد
بر اثیر عشق اگر بودم
جلّادم بخون غلتاند!

۹۵٫۹٫۱  


میدانم شب است کلاونگ شکستن و کندترین احمق ها... تانک عظیم حکومت اند! اما من با نیاز کاستن چون شبنمی آینه بودن به همۀ زخم هایم خندیده ام

* چکّه های سکوت


یکّه و صبور چشمانم کجا گریخته اند ؟
بودنم را بی رنگ می کنند!
بیزار هم می توانست باشد
شاید هم مثل چلم ها...
از چکاد خشکی
          خنده هایم را به اشک بدل می کنند

با گستاخی ببین...
تن ها ارزانی هم
پلکها  دزدانه بر هم
همه چیز را با سایه نشانت می دهند
با چهره های بی شمار دروغ،
           که شکلک شست به ابوالهول حواله  داده اند!

زبانم را خواهم برید
با لباسی سیاه...
از سوراخ های نور،
پیچیده در هزار پرسش،
از بیستون میگذرم!
پولک های هوس  تقدیم تو می کنم 
بگذار لحظه ها فراموشم کنند
از چنین دیوانه...
کدام آشنا
کدام بلند؟









 ۹۷.۴.۲۸



* ذغال


رویاروی یک بت
خون کن و بشوی
چنین ساده...
خرافه آسان می شود
و بازوانت...
پیوسته در حال غرقِ چیزیست که نیست!




۹۷٫۸٫۲

* ناز شست


به کمک یک همزن برقی...
همیشه سخن از عشق و نوازش است
دل که می تپد...
شب جر می خورد
با نخلی آرام از بوسه های تو!



۹۸٫۱۱٫۲۶